۱۳۸۶ دی ۳۰, یکشنبه

پناه به غیر خدا یگان

پناه به غیر خدا یگانه

محمد میگوید : فاطمه کار کن که من برای تو هیچ کار نمی توانم بکنم ! .
این سخن بزرگ به چه معنیسست ؟ آیا به این معنی نیست که قاطمه من در تو هیچ کاره خاصی جز گفتن نمی توانم بکنم ؟
اما چه میبینم ؟
میبینم مردم به امام زاده ها و مقبره امامان ( روشن فکران بزرگ ) سرازیر میشوند و پناه میبرند (غافل از اینکه خدایی نیز هست که تنها کسیست که میتواند کمک کند ) و میبینم درخاست خود را از امامان یا بیشتر زاده آنان میکنند ! خب اگر اما روحش زنده است ؛ پس حتما باید برویم داخل مقبره درخاست کنیم ؟ در غیر این صورت قبول نخواهد شد ؟ مگر نه باید از آفریدگار خود بخواهیم ؟ یا اگر مشکل حل نشد باید به کس دیگه پناه ببریم ؟

آیا این گناه نیست ؟ گناهی نا بخشودنی ؟ این گناه است یا کسی که دینی ندارد ؟ اون که دین نداره کاری به کسی نداره و هر روز مثل دیروز داره کارش را میکنه ؛ اما تو که اسلامی هستی زیره اولین حرفت میزنی ؟ چرا یکی از اماما نمی رفت سره قبر محمد درخاست کنه ؟ چرا ابوذر که من خدایی که اون میپرستید را میپرستم نمیرفت سره قبر محمد و درخاست نمی کرد ؟ واقعا چرا؟

حتی دیگر سخن آن پیام آور بزرگ از یاد رفته...لعنت به این دنیایه گاملا دروغ و نه لعنت به این دنیایی که اربابان مه ساخته اند.

آن مکانها حتی ارزش تاریخی هم ندارد زیرا ارزش تاریخی را مکانی که حداقل 100سال قدمت داشته باشد ، تنها ارزش مکان مشهد یا کربلا آن استخوان های آن است که دست نخورده آن است که احتمالا سالم مانده است ، آیا ارزش کربلا را طلایی بودن که نشانه مادی آن است مشخص میکند؟ پس دلیل آن همه طلا چیست ؟ آیا از پول شکم گرسنه من و تو نیست ؟ توهین بیش از حد به آن مرد بزرگ مثل حسین که به گفته شریعتی « وارث پرچمی است سرخ رنگ » واقعا سزاوار است ؟ مگر او چه گناهی کرده است ؟ آیا محمد برای ساختن آن معبد یا به زبان ما مسجد این همه به مردم زجر داد ؟

*(لعنت خدا بر زورگویان دیروز و امروز )*

ما چا میتونیم بکنیم ؟ چز گریه کردن که بر اثر نگاه کردن به برخی از خودمان است که آن حادثه بزرگ عاشورا را شبیه سازی می کنند کاره دیگری از دستمان ساخته نیست ؛ جریان و اتفاقات قبل از آن حادثه عظیم مهم نیست بلکه مهمتر این است که دست او و سر بدن او بریده شد ، این است تفکر ابتدایی یک بچه 5ساله است و تفکر یک مرد 50 ساله هیچ تفاوتی بین او و آن بچه نیست...بر خودم میلرزم وقتی میبینم به بعد عاشورا مساجد که تفاوتی با آن معابد بزرگ ندارند خالی از مردم میشوند و با آنکه آن همه عملا و مراجع تقلید میگویند : بعد از عاشورا مهمتر است... .

با آن مرد بزرگ لقب مرد مظلوم داده اند ( البته دیگر اطلاحاتی است که شرم دارم بگم،چرا که اندوه گین میشوم )

اما معنی این حسین مظلوم : یعنی اینکه مردی بود ضعیف ، با چهره مظلوم ، رنگ پوست سفید و ... در کل مردی ناتوان *****اما در حالی که من میبینم او شجاع بودو مردانه مرد ! و مصلحت نکرد و فقط درست را برگزید ، در حالی که میتونست همچون اکثر دیگران مصلحت کند ! و حتی پیروز باشد ، اما مصلحت نکرد این کار بسیار بزرگی است که پست های بعدی معنای عمیق آن را که بسیار درکش سخت می باشد توضیح خواهم داد

ما به مساجد و معابدی میریم که ساده بودند و نه از طلا و بهترین جنس ها که همه از پول من و توست – برادر و خواهر بت ها از ما پول میگرفتند اما نه به زور و ما این کار را بسیار اشتباه میدانیم و به شدت با آن مخالف هستیم – پس برادر و خواهر این مقبره ها و مساجد چرااز ما پول میگیرند ؟ و من میبینم که هیچ فرقی بین این مساجد و اون معبدها نیست ؛ آیا محمد کبیر هم از مردم این قدر پول گرفت ؟ آیا مسجد را با شکوه ساخت یا باطن مردم را با شکوه ساخت؟ وآیا به ظاهر فکر می کرد ؟

دوباره تکرار میکنم سخن محمد پیام آور بزرگ : فاطمه کار کن که من برای تو هیچ کار نمی توانم بکنم . کاملا منطقی اندیشه کنیم . آهدف ما از رفتن به امام زاده ها آیا این نیست که امام یا خودش به ما کمک کند یا اینکه به خدا بگوید که زود کاره ما را راه بندازد و مشکل را حل کند ؟

آیا نمی گویند فلان دعا را بگو 100بار تا پولدار شوی یا خبر خوش یشنوی ؟ آیا این یک تحریم بزرگ اندیشه نیست ؟آیا یعنی این نیست که ما احمقیم ؟ آیا ما انسان به حساب می آییم ؟ آیا ما واقعا ما را برده اندیشه کرده اند ؟

دکنر علی شریعتی در سخنرانی «آری این چنین بود برادر» می گوید :و بعد معتقد شدم برادر، اساسا همچنان که حکیمان می گویند ، دانشمندان بزرگ که بیشتر از ما می فهمند ، می گویند ، مردانی همچون ارسطو ( یونان باستان ) که می گوید : برخی برای آقایی به این دنیا آمده اند و برخی برای بردگی ... ، و من یقین کردم که ما برای بردگی به دنیا آمده ایم و جز این سرنوشتی نداریم و یقین کردم که سرنوشت مقدرمان بار کشی و ستم کشی و خوردن شلاق و تحقیر و نجس تلقی شدن و بردگیست و جز این در جهان سرنوشتی نداریم .

و من نیز بر گفته دکتر علی شریعتی اخترام می گذارم

قرآن میگوید : پس چرا نمی اندیشید ؟